نقش احساس در موفقیت انسان چیست؟

احساس موفقیت
مکانیزم خلاق شما الهی است. یعنی با توجه به هدف ها و حکمت غایی کار میکند. وقتی برایش هدف مشخص تعیین میکنید، میتوانید به نظام هدایت کننده خودکار آن برای موفقیت اطمینان کنید. مطمئناً بهتر از اندیشه آگاهانه شما را به مقصود میرساند. «شما» با توجه به نتایج نهایی هدف را تعیین میکنید بعد نوبت به مکانیزم خودکار میرسد تا راه رسیدن به آن را مشخص نماید. اگر قرار است عضلات کاری انجام دهند، مکانیزم خودکار بسیار دقیقتر از اندیشه آگاهانه آنها را راهنمایی میکند. اگر به فکری احتیاج داشتید مکانیزم خودکار آن را تامین میکند.
با توجه به امکانات به موفقیت فکر کنید
اما به هرجهت وظیفه تعیین هدف به عهده « شماست» و برای تعیین هدفی که بتواند مکانیزم خلاق را فعال کند، باید با توجه به امکانات به نتایج مورد نظر فکر کرد. قابل حصول بودن هدف باید قدری واضح باشد که برای مغز و دستگاه عصبی شما حکم حقیقی پیدا کند و همان احساس را به وجود میآورد که اگر به هدف برسید به شما دست میدهد. برخلاف ظاهر، آنقدرها هم دشوار نیست من و شما در زندگی هر روز خود همین کار را میکنیم. چه فایده که بهطور دائم نگران نتایج احتمالی آینده باشیم. چنان نگران و دلواپس هستیم که انگار از هم اکنون شکست خوردهایم. در واقع تصویر شکست را آن هم نه به طور مبهم و کلی، بلکه با جزئیاتش ترسیم کرده، بعد، آن را بارها و بارها مرور میکنیم. و با رجوع به حافظه خود خاطره تصاویر شکست گذشته را هم بیدار میکنیم.
مغز و دستگاه عصبی انسان نمیتواند میان تجربه حقیقی و خیالی تفاوتی در نظر بگیرد. مکانیزم خلاق خودکار ما همیشه نسبت به محیط، شرایط و موقعیت کنش و واکنش مناسب نشان میدهد. در اینجا عامل اصلی شما هستید. تنها اطلاعات مربوط به محیط، شرایط و موقعیت برای این مکانیزم، آن چیزی است که شما آن را در ذهن می پرورانید و آن را درست می پندارید.
دستگاه عصبی شکست حقیقی و خیالی را تشخیص نمیدهد
بدین صورت، اگر با شکست زندگی کنیم، اگر بهطور دائم آن را با تمام جزئیاتش چنان در ذهن زنده نگه داریم که برای دستگاه عصبی ما حقیقی بنماید، حال و روز شکست خوردهها را پیدا خواهیم کرد، انگار که واقعا شکست خوردهایم. از سوی دیگر، اگر هدف مثبت را در نظر بگیرم و آن را چنان زنده نگه داریم که برای دستگاه عصبی ما حقیقی بنماید، احساس برنده بودن، اعتماد به نفس، شهامت و امیدی را که در نتیجه رسیدن به هدف است تجربه میکنیم. با رجوع آگاهانه به مکانیزم خلاق نمیتوان فهمید که برای موفقیت یا شکست کدام یک بسیج شده است. اما میتوانیم به کمک احساس، آن را آنطور که میخواهیم بسیج کنیم. وقتی برای موفقیت بسیج شد، طعم خوش برنده بودن را احساس میکنیم.
برای موفقیت بسیج شوید
اگر قرار است رازی در کار عملکرد مکانیزم خلاق ناخودآگاه وجود داشته باشد، این است:
احساس موفقیت را بیدار کنید، در اختیارش بگیرید و آن را به کار اندازید، با احساس موفقیت و اعتماد به نفس با موفقیت هم عمل میکنید و چون این احساس قوی شد، اشتباه به حداقل میرسد.

برای موفقیت بسیج شوید
نه اینکه احساس موفقیت به تنهایی به عمل موفقیت آمیز میانجامد، بلکه بیشتر نشانه این است که کمر برای موفقیت بستهایم. حکم گرماسنجی را دارد که نمیتواند حرارت اتاق را افزایش دهد، اما آن را اندازه میگیرد. اما میتوانیم از این گرماسنج بهصورت کاملاً علمی استفاده کنیم.
فراموش نکنید که :
وقتی احساس برنده بودن را تجربه میکنید، ماشین درون شما برای موفقیت بسیج میشود. اما دقت بیش از اندازه و وسواس بیش از حد، احتمالاً اعمال ناخودآگاه را از بین میبرد. بسیار سادهتر و درعین حال موثرتر است که صرفاً به تعیین یا نتیجه مورد نظر اکتفا شود. آن را واضح و زنده برای خود تصویر کنید. بعد فرض را بر این بگذارید که به هدف مطلوب رسیدهاید. طعم شیرین موفقیت را احساس کنید. دراین شرایط به طور خلاق عمل میکنید. آنگاه از قدرت ضمیر ناخودآگاه کمک میگیرید و بعد دستگاه وجودتان برای موفقیت بسیج میشود: هدایت عضلات برای انجام حرکات صحیح، فراهم آوردن زمینه اندیشه های خلاق و انجام هر کار دیگری که برای تحقق هدف لازم باشد.
احساس برنده بودن و موفقیت در مسابقات ورزشی
دکتر کاری میدل کاف معتقد است که «احساس برنده بودن رمز اصلی پیروزی در مسابقات است.» او در جایی مینویسد. «سال قبل چهار روز پیش از مسابقه، به پیروزی در مسابقات سراسری اطمینان داشتم. احساس میکردم عضلاتم دقیقاً همان چیزی را که میخواهم انجام میدهند. هنگام مسابقه هم این احساس شیرین وجودم را لبریز کرده بود. میدانستم که تغییر خاصی نکردهام و بدنم در آمادگی گذشته بود و با این حال آنچه را که قبلاً در ذهن میدیدم به مرحله اجرا گذاشتم. با این روحیه کافی بود چوب را تاب بدهم و بر توپ بکوبم. بقیه کارها را به عهده طبیعت گذاشتم.»
میدل کاف معتقد است که احساس برنده بودن در واقع رمز موفقیت در مسابقات گلف است: «وقتی احساس برنده بودن کردید، اتفاقات غریبی میافتد، حتی توپ هم به سود شما میچرخد. انگار بخت و اقبال به سویتان روی میآورد.»
دن لارسن، موفق ترین بازیکن طول تاریخ مسابقات گلف تعریف میکند که شب قبل از مسابقه فینال قهرمان جهان، احساس غریبی داشته، میدانسته که روز بعد به بهترین شکل ممکن بازی خواهد کرد.
موفقیت دشوار است اما از پس آن بر میآئید
واقعاً که این احساس برنده بودن جادو میکند. میتواند موانع را از میان بردارد و از غیرممکن ممکن بسازد. حتی میتواند اشتباه را در خدمت موفقیت بگیرد.
جی سی پنی میگوید، از پدرم شنیدم که میگفت: «مطمئنم جیم موفق میشود.» از آن زمان به بعد، جیم پنی احساس میکرد که موفق خواهد شد و این در حالی بود که نه پول کلانی داشت و نه آدم تحصیل کردهای بود. فروشگاههای زنجیرهای جی سی پنی در فضایی از ناباوری و نا امیدی افتتاح شدند، اما هر وقت پنی مایوس میشد پیش بینی پدرش را به یاد میآورد و احساس میکرد که میتواند مسائل را حل کند. جیم پنی بعد از آن موفقیت اولیه، در جریان یک بحران اقتصادی دار و ندارش را از دست داد. در سنی بود که اغلب مردها دوران بازنشستگی را میگذراندند. پنی خود را در موقعیت دشواری میدید. کمترین روزنه امیدی وجود نداشت. اما بار دیگر به یاد حرف پدرش افتاد، احساس برنده بودن بار دیگر در وجودش زنده شد. ستاره اقبالش درخشید و ظرف چند سال به موفقیت کم سابقهای رسید و تعداد فروشگاه هایش از هر زمان دیگر بیشتر شد.

موفقیت دشوار است اما از پس آن بر میآئید
هنری جی کایزر میگوید: «وقتی قرار است کار دشواری انجام شود، دنبال کسی میگردم که به زندگی خوش بین باشد، با پشتکار و با اطمینان به جنگ مسائل برود. دنبال کسی میروم که شهات عمل و قدرت تحلیل داشته باشد و با برنامه ریزی دقیق و سخت کوشی با مسائل برخورد کند. بگوید: « بله ممکن است دشوار باشد، اما میتوانم از پسش برآیم.»
احساس برنده بودن گیبلین را موفق کرد
لس گیبلین، موسس کلاسهای مشهور «روابط انسانی گیبلین» و نویسنده کتاب « چگونه میتوان در رابطه با مردم از قدرت و اعتماد به نفس برخوردار بود» گفته که چگونه تصور و همراه با آن احساس برنده بودن مانند جادویی در کارش موثر افتاده است.
لس فروشنده موفقی بود. چند سالی هم در سمت مدیر فروش کار کرده بود. در زمینه روابط اجتماعی مطالعاتی داشت و بهعنوان متخصص در زمینه روابط انسانی شهرتی بدست آورده بود. کارش را دوست داشت اما میخواست زمینه کاریاش را گسترش دهد. بیش از همه به مردم توجه داشت و بعد از سالها تحصیل نظری و کار عملی فکر میکرد برای مسائلی که مردم در ارتباط با دیگران دارند جواب هایی پیدا کرده است. میخواست در زمینه روابط انسانی صحبت کند. اما اشکال در این بود که برای سخنرانی در حضور دیگران تجربهای نداشت.
لس به من گفت: «شبی در رختخواب دراز کشیده بودم و در تصور تنها آرزویم سیر میکردم. تنها تجربه سخنرانیام، صحبت برای گروه کوچک فروشندگان در جلسات فروش بود. در ارتش هم زمانی بهطور نیمه وقت تدریس کرده بودم. تجربه زیادی نداشتم. از فکر اینکه مقابل انبوه حضار بایستم و سخنرانی کنم مو بر تنم راست میشد. به هیچ وجه فکر نمیکردم از عهده انجام چنین کاری برآیم. با این حال با فروشندههای خود به راحتی تمام حرف میزدم. با سربازان هم خیلی راحت صحبت کرده بودم. همانطور که در رختخواب دراز کشیده بودم یاد صحبت هایم با این گروهها افتادم، احساس موفقیت و اعتماد به نفس را در وجودم لمس کردم. جزئیات صحنههای صحبت را مرور کردم، بعد در خیال دیدم که مقابل جمعیت زیادی ایستادهام و درباره روابط انسانی سخنزانی می کنم، همان اعتماد به نفس صحبت با گروههای کوچکتر را داشتم. جزئیات حالت ایستادنم را تصور کردم، میتوانستم فشار پایم را روی زمین احساس کنم میتوانستم برداشتهای حضار را در قیافهشان ببینم، صدای کف زدن هایشان را میشنیدم. دیدم که سخنرانی موفقیت آمیزی کردهام. انگار گیری از ذهنم باز شده بود، احساس غرور میکردم. درست در همان لحظه دیدم که میتوانم از عهده این کار برآیم. احساس موفقیت و اعتماد به نفس گذشته را به تصویر شغل آیندهام انتقال دادم. احساس موفقیتم به قدری حقیقی بود که همان لحظه می دانستم از عهدهاش بر میآیم. اگرچه در آن لحظه به نظر میرسید که دری به رویم گشوده نیست و با آنکه رویایی غیر ممکن به نظر می رسید، در کمتر از سه سال خوابم تعبیر شد رویایم به حقیقت پیوست. به خاطر آنکه به نسبت آدم ناشناختهای بودم و به سبب نداشتن تجربه، هیچ موسسه بزرگی استخدامم نمیکرد. اما دلسرد نشدم. حالا آنقدر برنامه سخنرانی دارم که فرصتی برای سرخاراندن برایم باقی نماندهاست.
امروزه لس گیبلین، را صاحب نظر و مقام معتبری در روابط اجتماعی میشناسند گاه در ازاء یک سخنرانی چندین هزار دلار دریافت میکند. بیش از دویست موسسه بزرگ آمریکا، هزاران دلار به او حقوق میدهند تا در زمینه روابط انسان روی کارمندانشان کار کند. کتابش تحت عنوان« چگونه میتوان به اعتماد به نفس و قدرت رسید» از زمره کتب کلاسیک در زمینه روابط انسانی در آمده است. و همه اینها با تصویری در خیال و آن احساس برنده بودن شروع شد.