آیا مهربانیِ صرف می تواند ما را به انسان خوبی تبدیل کند؟ چرا مهرورزی برخی از افراد بسیار مورد توجه دیگران قرار می گیرد، اما همان محبت از سوی دیگری چندان به چشم نمی آید؟
پاسخ ساده است، خوبی و خوب دیده شدن تنها به محبت ، مهرورزی و فداکاری نیست.
در حقیقت محبت ورزیدن تنها لازمه خوب بودن است ،اما کافی نیست.
توانایی مفهوم گمشده ماست، هنگامی مهرورزی جذاب است که از روی ضعف و وابستگی نباشد. هنگامی محبت، خوبی تعبیر می شود که توسط انسانی
موفق انجام پذیرد، در حقیقت توانایی و مهرورزی دو بال حرکت به سمت رشد انسانیست و یکی بی دیگری معنا نمی یابد، محبتی که تنها هدف آن راضی ساختن دیگری باشد ضعف تعبیر می شود و دیگران آن را به راحتی متوجه می شوند.
انسان دوستی ابتدا از حب ذات و اهمیت خویشتن آغاز می گردد، فردی که خود را دوست دارد به سوی پیشرفت و رشد حرکت می کند، اما نه هر دوست داشتن و پیشرفتی، پیشرفتی به سوی انسانیت و در جهت کمک به همنوع، یک پزشک حساس به دردمندان جامعه، ورزشکاری مردمی، وکیلی مدافع حقوق انسانی، دانشمندی با دغدغه حل مشکلات بشری و …
چنین است که دیگران برای مهرورزی چنین فردی به احترام کلاه از سر بر می دارند، این نوع مهرورزی است که بی قید و شرط است و وجود انسانی را زیبا می کند.
ما در ابتدای هرگونه ارتباطی نقابی را به چهره میزنیم تا مطلوبتر و دوستداشتنیتر به نظر برسیم اما بعد از ازدواج دیگر نقاب احتیاج نیست و افراد چهره واقعی خود را نشان میدهند و همین موضوع بعد از مدتی باعث ایجاد تناقض در شما میشود.